تاريخ : جمعه 18 اسفند 1391برچسب:داستان جن, فیسبوک, داستان حمام رفتن, | 16:15 | نویسنده : admin

فکر کن رفتي حموم
 .
 .
 .
 حولت يادت رفته!
 .
 .
 .
 داد مي زني: يکي حوله منو از رو تختم بده...
 .
 .
 .
 در يکم باز ميشه يه دستي حوله رو ميده بهت...

 

 

 

 

 

برای خوندن بقیه داستان بر روی ادامه مطالب کلیک کنید



ادامه مطلب

وزي مردي خواب عجيبي ديد.

 ديد که پيش فرشته هاست و به کارهاي آنها نگاه مي کند. هنگام ورود، دسته بزرگي از فرشتگان را ديدکه

سخت مشغول کارند و تند تند نامه هايي را که توسط پيک ها از زمين مي رسند، باز مي کنند و آنها را داخل

جعبه مي گذارند. مرد از فرشته اي پرسيد: شما چکار مي کنيد؟ فرشته در حالي که داشت نامه اي را باز مي

کرد، گفت: اينجا بخش دريافت است و ما دعاها و تقاضاهاي مردم از خداوند را تحويل مي گيريم.

 مرد کمي جلوتر رفت. باز تعدادي از فرشتگـــان را ديد که کاغذهـايي را داخل پاکت مي گذارند و آن ها را توسط

پيک هايي به زمين مي فرستند.

 مرد پرسيد: شماها چکار مي کنيد؟ يکي از فرشتگان با عجله گفت: اينجا بخش ارسال است، ما الطاف و

رحمت هاي خداوند را براي بندگان به زمين مي فرستيم.

 مرد کمي جلوتر رفت و يک فرشته را ديد که بيکار نشسته است. با تعجب از فرشته پرسيد: شما چرا بيکاريد؟

 فرشته جواب داد:

 

 

 

برای خوندن بقیه داستان بر روی ادامه مطالب کلیک کنید




 در يک غروب جمعه پيرمردي مو سفيدی در حالي که دختر جوان و زيبارويي بازو به

بازويش او را همراهي مي کرد وارد يک جواهر فروشي شد و به جواهرفروش گفت:


"براي دوست دخترم يک انگشتر مخصوص مي خواهم."

 مرد جواهرفروش به اطرافش نگاهي انداخت و انگشتر فوق العاده ايي که ارزش آن

چهل هزار دلار بود را به پيرمرد و دختر جوان نشان داد. چشمان دختر جوان برقي

زد و تمام بدنش از شدت هيجان به لرزه افتاد.

پيرمرد در حال ديدن انگشتر به مرد جواهرفروش گفت: خوب ما اين رو برمي داريم.

جواهرفروش با احترام پرسيد که پول اون رو چطور پرداخت مي کنيد؟

پيرمرد گفت با چک ، ولي خوب ، من مي دونم که شما بايد مطمئن بشيد

که حساب من خوب هست؟ بنابراين من اين چک رو الان مي نويسم و شما مي تونيد

روز دوشنبه که بانکها باز مي شه به بانک من تلفن بزنيد و تاييد اون رو بگيريد

و بعد از آن من در بعد از ظهر دوشنبه اين انگشتر را از شما مي گيرم.

 

 

 

برای خوندن بقیه داستان بر روی ادامه مطالب کلیک کنید

 



ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 18 اسفند 1391برچسب:, | 16:7 | نویسنده : admin

 

 



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 11:48 | نویسنده : admin

عکسهای خنده دار و باحال سری پاییز 1391


عکسهای خنده دار و باحال سری پاییز 1391



بروید به ادامه مطلب...
 




 



ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 11:40 | نویسنده : admin
تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 11:38 | نویسنده : admin

 



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 11:38 | نویسنده : admin

 



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 11:36 | نویسنده : admin


ترول فارسی جدید . ترول فیس . ترول فیسبوکی و. ترول جدید و کمیاب اسفند ماه 91 . ترول سال 2013 . ترول جدید و دیدنی.  ترول روز . ترول های جدید روز . ترول های جدید و خنده دار در وبلاگ تفریحی کرمک . ترول سر کاری . ترول بچه . ترول نا قص . ترول دندان . ترول دندون . ترول اسی . ترول اسفند ماه 92

 

 

     ترول های فارسی جدید . ترول های فیس . ترول های فیسبوکی . ترول های جدید و کمیاب اسفند ماه 91 . ترول های سال 2013 . ترول های جدید و دیدنی.  ترول های روز . ترول های جدید روز . ترول های جدید و خنده دار در وبلاگ تفریحی کرمک . ترول های خالی . ترول

 

ترول فارسی جدید . ترول فیس . ترول فیسبوکی . ترول جدید و کمیاب اسفند ماه 91 . ترول سال 2013 . ترول جدید و دیدنی.  ترول روز . ترول های جدید روز . ترول های جدید و خنده دار در وبلاگ تفریحی کرمک . ترول خالی . ترول . اسفند ماه . ترول کرمک . ترول ترول ترول ترول . ترول خود ترول . ترول ترول



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 11:34 | نویسنده : admin

 

           


   


 



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 11:29 | نویسنده : admin

 

عکسهای خنده دار فقط از ایران (44 عکس)

عکسهای خنده دار فقط از ایران (44 عکس)

عکسهای خنده دار فقط از ایران (44 عکس)

عکسهای خنده دار فقط از ایران (44 عکس)

عکسهای خنده دار فقط از ایران (44 عکس)

 

عکسهای خنده دار فقط از ایران (44 عکس)

عکسهای خنده دار فقط از ایران (44 عکس)

عکسهای خنده دار فقط از ایران (44 عکس)

عکسهای خنده دار فقط از ایران (44 عکس)

عکسهای خنده دار فقط از ایران (44 عکس)

عکسهای خنده دار فقط از ایران (44 عکس)

عکسهای خنده دار فقط از ایران (44 عکس)

عکسهای خنده دار فقط از ایران (44 عکس)

عکسهای خنده دار فقط از ایران (44 عکس)

عکسهای خنده دار فقط از ایران (44 عکس)

عکسهای خنده دار فقط از ایران (44 عکس)



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 11:14 | نویسنده : admin

zpjnp1u شوخی ترسناک این مرد با زنان در خیابان (عکس متحرک)



تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 10:45 | نویسنده : admin

در پژوهشی جهانی که توسط نشریه علمی لانست انجام شده و به نتایج تحقیقات سازمان بهداشت جهانی استناد شده است، مردم کشور مالت تنبل‌ترین مردم دنیا هستند.



ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, | 10:44 | نویسنده : admin

نظام «3ـ3ـ6» به معنای دوره 6 ساله ابتدایی، 3 سال دبیرستان (سیکل اول) و 3 سال دبیرستان (سیکل دوم) است که در دوره ابتدایی از سال 1302 شمسی و در دوره متوسطه از مهرماه سال 1313 آغاز شد



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, | 14:5 | نویسنده : admin

عاشق

patogh99.lxb.ir

پنج روش عاشق کردن کسی که دوستش دارید !!
برخـی افراد ممکن است با خواندن این مقاله پیشنهادات من را غیر اخلاقی و غیر منـصـفانـه تلقی کنـنـد. بـه بـازی گرفتن احساسات دیگران کار نـا پـسـندی است بـخـصوص کسانی که بسیار دوستتان دارند. خیلی خوب میشد هر کسـی را کـه خـواهان او بـودیـد سـهـل و آسـان بـه دست میاوردید بدون آنکه نیاز به نقش بازی کردن داشته باشید.

 

به ادامه مطلب بروید...



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, | 14:5 | نویسنده : admin

تاریخچه‌ پیتزا !

رد پای ایرانیان در تاریخچه‌ ی پیتزا !!
نام پیتزا با نام ایتالیا و شهر ناپل گره خورده است. اما این غذای پرطرف‌دار راه درازی را پیمود تا به یک غذای جهانی تبدیل شد. سربازان داریوش (۴۸۶-۵۲۱ پیش از میلاد) نوعی نان پهن را روی سپرهای خود می‌پختند و روی…
نام پیتزا با نام ایتالیا و شهر ناپل گره خورده است. اما این غذای پرطرف‌دار راه درازی را پیمود تا به یک غذای جهانی تبدیل شد. سربازان داریوش (۴۸۶-۵۲۱ پیش از میلاد) نوعی نان پهن را روی سپرهای خود می‌پختند و روی آن را با پنیر و خرما می‌پوشاندند. یونانی‌ها پختن چنین نان‌هایی را از ایرانیان آموختند. این نان از یونان به روم رفت و در جنوب ایتالیا معمول شد.
۳۰۰ سال پیش از میلاد، یک مورخ رومی به نام Marcus Porcius Cato در کتاب خود نوشت: “گردی پهنی از خمیر که با روغن زیتون، سبزی و عسل پوشیده شده و روی سنگ پخته می‌شود” این نشان می‌دهد که رومی‌ها به پیتزا علاقه‌ داشته‌اند و آن را با فرهنگ غذایی خود سازگار کرده‌ بودند؛ چرا که روغن زیتون در روم بسیار معمول بود.
علی‌رقم اینکه برخی اعتقاد دارند پیتزا از روم به جنوب ایتالیا راه یافت و تا مدت‌ها آن را غذای فقیران می‌نامید‌ند، برخی نیز عنوان کرده‌اند که این غذای بسیار خوشمزه قدمتی نسبتاً طولانی دارد و به زمان اهالی یونانی ساکن در ماگناگریسیا در جنوب ایتالیا باز می‌گردد.

باستان شناسان در حین حفاری‌های خود در شهر پومپی در ایتالیا به بقایای مغازه‌هایی برخوردند که نشان‌دهنده شباهت این مغازه‌ها با پیتزافروشی‌های امروزی هستند. البته پیتزا در آن زمان به شکل امروزی وجود نداشت و فقط شامل نان مسطح گردی بود که با آرد عمل می آمد و همراه ادویه و روغن پخته می‌شد.
در آن زمان گوجه فرنگی در اروپا ناشناخته بود و شیر گاومیش هندی که از آن برای تهیه پنیر مازارلا (پنیر پیتزا) استفاده می‌شود، برای اهالی کامپانیا در ناپل هنوز مفهومی نداشت.
گوجه فرنگی برای اولین بار در قرن شانزدهم وارد اروپا شد اما در ابتدا آن را میوه‌ای سمی می‌دانستند! تا اینکه در اواخر قرن هجدهم مردم فقیرنشین ناپل از آن به عنوان ماده اصلی در نان‌های پیتزا شکل خود استفاده کردند. این نان‌های پیتزایی به زودی توجه جهانگردان را به خود جلب کرد و آن‌ها را به مناطق فقیرنشین ناپل کشاند پیتزای مدرن در شکل امروزی در سال ۱۸۸۹ یک آشپز درباری به نام رافائل اسپوزیتو درست شد.
رافائل اسپوزیتو که در نانوایی در شهر ناپل کار می‌کرد، به فکر درست کردن پیتزای مخصوصی افتاد و آن را به عنوان هدیه برای پادشاه امبرتو و ملکه مارگریتا برد.
این پیتزا شکلی بسیار میهن پرستانه داشت و مثل پرچم ایتالیا به رنگ‌های سفید و قرمز و سبز درست شده بود. ملکه از این پیتزا بسیار استقبال کرد و به احترام او نام این پیتزا را مارگریتا (یا همان پیتزای سبزیجات) گذاشتند.

این پیتزا استانداردی را تعیین کرد که تا به امروز در سراسر جهان در پیتزاها وجود دارد. تا حدود سال ۱۸۳۰ پیتزاها در دکه های کنار خیابان به فروش می‌رسیدند و اولین پیتزافروشی واقعی به نام آنتیکاپورت آلبا برای اولین بار در ناپل باز شد.
پیتزا در بین ایتالیایی ها بسیار محبوب شد و به زودی به صورت غذای محلی آنها درآمد. یک مهاجر ایتالیایی به نام جنارولمباردی مغازه کوچکی در محله ایتالیایی نشین نیویورک باز کرد. شاگردش آنتوتیو توتونوپرو شروع به پختن پیتزا و فروش آن در مغازه کرد.
طولی نکشید که پیتزاهای توتونوپرو بسیار پرطرفدار شد و لمباردی را به فکر باز کردن یک پیتزا فروشی در سال ۱۹۰۵ انداخت.
اما در این زمان مصرف پیتزا هنوز به مهاجرین ایتالیایی محدود می‌شد و بین آمریکایی‌ها محبوبیت چندانی نداشت. بعد از جنگ جهانی دوم مصرف پیتزا فراگیرتر و بین سربازان آمریکایی در ایتالیا بسیار پرطرفدار شد به طوری که گاهی پیتزافروشی‌ها نمی‌توانستند جوابگوی تقاضای بی حد و مرز مشتریان آمریکایی خود باشند.
آمریکایی که از این غذای محلی خوششان آمده بود و آن را با خود به خانه بردند. ایتالیایی‌ها که بعد از جنگ اقتصادشان صدمه دیده بود با مهاجرت به سایر کشورهای اروپایی، پیتزا را در تمام اروپا رواج دادند.
با رشد جمعیت در دهه ۱۹۵۰ بخصوص در آمریکا کم کم رستوران‌های زنجیره‌ای به وجود آمدند. چون پیتزا نسبتاً سریع و آسان تهیه می‌شد و حملش آسان بود.
رستوران‌ها نیز به این فکر افتادندکه برای جلب مشتری بیشتر، قسمتی از کار خود را به حمل پیتزاهای سفارش داده شده به خانه مشتریانشان (به صورت مجانی) اختصاص دهند.



تاريخ : سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, | 13:54 | نویسنده : admin
تاريخ : سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, | 13:50 | نویسنده : admin
جو، مرد ۴۲ ساله آمریکایی که با دو خواهر دوقلو و خاله اونها ازدواج کرده و از این سه زن، ۲۴ تا بچه داره در ایالت یوتای آمریکا زندگی میکنه.
به ادامه مطلب بروید...

 



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, | 12:27 | نویسنده : admin

امروز امدم یه چن تایی عکس براتون بزارم تا یکمی حال کنیم

 

 

بقیه ادامه مطلب...


ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, | 12:25 | نویسنده : admin
 

یه عکس شکار گیر اوردم در حد تیم ملی اسپانیا...

برو به ادامه مطلب...



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, | 12:24 | نویسنده : admin


ادامه مطلب...



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, | 12:22 | نویسنده : admin


 

پسر:سلام عزیزم خوبی

دختر:سلام ای بد نیستم

پسر:عزیزم چیکار میکردی

دختر:هیچی کاری داشتی

پسر:آره زنگ زدم بگم حاضر شو باهم شام بریم بیرون یه گشتیم بزنیم

دختر:الان، من که نمیتونم بزار واسه بعد

پسر:واسه چی

دختر:خیلی حوصله ندارم الان

پسر:خب حالا پاشو بیا بریم حوصلت میاد

دختر:نه آخه یه جوریم حوصله ندارم اصلا، امروز یوگا نرفتم اعصابم آروم نیست

پسر:باشه پس بمونه واسه بعد

دختر:خب حالا دیگه گفتی میام دیگه

پسر:نه نمیخواد بزار باشه واسه بعد

دختر:نه بیا بریم دیگه الان یه خورده حوصلم اومد

پسر:گفتم که نه ولش کن توام حوصله نداری

دختر:نه آخه اصلا خودم میخواستم بهت زنگ بزنم بگم شب بریم بیرون

پسر:نه بمونه یه شب دیگه خدافظ.



تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, | 12:19 | نویسنده : admin

برو به ادامه مطلب...



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, | 12:17 | نویسنده : admin

 



پسر : الو گلابی؟


 دختر : سلام کثافت


 بعد هردو از ته دل میخندن :))


 پسر : خوبی کج و کوله ی من


 دختر : به توچه عشقم خوبم تو خوبی


 پسر : خــــــــر نفهم حالتو میپرسم میگی به تو چه؟


شیطونه میگه بزم شل و پلش کنم ها


 دختر : گفتم که خوبم الاغ تو خوبی :))


 پسر: فدای خنده هات شم که مثل شتر میخندی نفسم


 دختر : مـــــــــرگ شتر خودتی روانی


 پسر : دلم واست تنگ شده بود آشغال دوست داشتنی



تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, | 12:16 | نویسنده : admin


برو به ادامه مطلب...



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, | 12:10 | نویسنده : admin

ترول های جدید

در ادامه مطلب...



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, | 12:8 | نویسنده : admin

اگر می تونید تقلب کنید....



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, | 12:5 | نویسنده : admin

خدایا پس چرا من زن ندارم...



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, | 12:4 | نویسنده : admin

مسافر اتوبوس

در ادامه مطلب



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, | 12:0 | نویسنده : admin

 

تا حالا حیوون درس خون دیدید؟؟؟

 

 



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, | 11:59 | نویسنده : admin

مسافرت رفتن دخترا با پسرا

در ادامه مطلب



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, | 11:57 | نویسنده : admin

 

پس از امتحان...

 



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, | 11:56 | نویسنده : admin

مداحی

 

یارو مداحه اومده بود تو محل داشت سوسن خانوم رو اجرا میکرد باریتم:

حرم طلا...امام حسین...میمیرم برات...میخوام بیام دم حرمتون...دس بزنم به ضریحتون!!

ملت نمیدونستن باید سینه بزنن یا قربدن...

به قول برو بکس ادامه شعر هم باید اینجوری بوده باشه:

شدم عاشق شمشیرتون،میخوام بیام در رکابتون،حالا میخوام بیام جنگ بکنم، نگو

نه،نگو نمیشه،این قلب من عشقه تازه عاشق ترم میشه...

حالا جنگ!خون!کو اعظم؟ بابا اسمش یزیده نه اعظم! حالا یزیده،پزیده،خزیده،وزیده!!!

هرچی باشه یزید باشه!یزید خره یه دونه باشه! کفشای سیاه پاشه!!
 
 
 
قربون امام حسین برم که همه جوره هست...
 
منبع:جیگیلی


تاريخ : 13 اسفند 1391برچسب:, | 11:48 | نویسنده : admin

به سلامتیه کامپیوترم :
که تنها دلخوشیمه
صبح که پا میشم اول از همه یاد اون میفتم
تنها کسیه که بهم نارو نمیزنه
هرچی هست بینمون را فاش نمی کنه
فیلم بازی نمیکنه
خودشا فقط و فقط برای من عرضه میکنه نه دیگران
...

 



ادامه مطلب
تاريخ : 13 اسفند 1391برچسب:, | 11:48 | نویسنده : admin

سه تا مرد مست سوار تاکسی شدن...
در رو که بستن ، راننده دید خیلی مستن ، سریع ماشین رو روشن کرد بعد زود خاموش کرد گفت:
مسافران عزیز رسیدیم به مقصد..!
مرد اولیه پول میده پیاده میشه...
مرد دومیه نه تنها پول میده بلکه تشکر هم میکنه !
مرد سومیه اما با عصبانیت تمام یه دونه محکم میزنه تو سر راننده !
راننده میگه چرا میزنی..؟
اونم میگه: اینو زدم که درس عبرتی بشه واست از این به بعد تند نری..!
داشتی هممونو به کشتن میدادی مردیکه..!
راننده :-O
من:))))))
مست ها :)



تاريخ : 13 اسفند 1391برچسب:, | 11:48 | نویسنده : admin

دیــروز صـــبح داشـــتم میـــرفتم مـــدرسه..؟؟!!!
خـــیلی خســـته و عـــصبانی از ایـــنکه از خـــواب بــیدارم کردن...
داشـــتم آش و لاش راه میرفتــــم کـــه...
یـــدف دیـــدم یـــه چـــی خـــورد بـــه دســـته چپــم..؟؟!!!
نگـــو 405 ایه آیـــنه بـــغلــش خورده به دســـته من...!!
ســـریع داد زدم:هـــــــــــــــوی یـــابو چــــه خــبــــــــرتــــــه؟؟؟!!!!!!!!!!!!
یـــارو ده متـــر جلـــوتر زد رو تـــرمز ســـرشو آورد بـــیرون گــفت:داداش شرمنده!!!حـــواسم نبــــود!!!
مـــــن:مــــخلصتم داداش عیـــبی نداره... زبانمژه



تاريخ : 13 اسفند 1391برچسب:, | 11:48 | نویسنده : admin

اوف!! اگه بدونین چه حالی میده وقتی معلما ورقه های امتحانا رو میدن ، ما میگردیم توش تا یه نمره از معلم بگیریم ، وقتی میگیریم انگار دنیا رو بهمون دادن !!حالا لذتی ک تو دسکاری کردن ورقه نمره گرفتنش بماند !!از خود راضی



تاريخ : 13 اسفند 1391برچسب:, | 11:48 | نویسنده : admin

شما مث من بودین ایا؟
سر و ته پفکو تف تفى میکردین بعدش ب هم وصلش میکردین
دراز ک میشد حس میکردین برج ایفل رو ساختین؟

خدایی خیلی کیف میکردم با این کارا

تازه باش سیگار و خیلی چیزای دیگه هم درست میکردم

ما اوجوبه ای بودیمازبان



تاريخ : 13 اسفند 1391برچسب:, | 11:48 | نویسنده : admin

من نمیدونم چرا هر وقت که کامپیوتر رو خاموش می کنم تازه یادم میوفته
که با کامپیوتر چی کار داشتم !...
شومام اینجورین ؟؟؟؟ چشمک



تاريخ : 13 اسفند 1391برچسب:, | 11:48 | نویسنده : admin

خیلی داستان غم انگیزه :(  قبل از اینکه بخونید حتماً یک نفس عمیق بکشید

.

.

.

.

.

.



ادامه مطلب
صفحه قبل 1 ... 8 9 10 11 12 ... 24 صفحه بعد