
گل نميرويد، چه غم گر شاخساري بشكند
بايد اين آيينه را برق نگاهي ميشكست
پيش از آن ساعت كه از بار غباري بشكند
گر بخواهم گل برويد بعد از اين از سينهام
صبر بايد كرد تا سنگ مزاري بشكند
شانههايم تاب زلفت را ندارد، پس مخواه
تختهسنگي زير پاي آبشاري بشكند
كاروان غنچههاي سرخ، روزي ميرسد
قيمت لبهاي سرخت روزگاري بشكند

دل داده ام بر باد، بر هر چه بادا باد
مجنونتر از لیلی، شیرینتر از فرهاد
ای عشق از آتش، اصل و نسب داری
از تیرهی دودی، از دودمان باد
آب از تو طوفان شد، خاک از تو خاکستر
از بوی تو آتش، در جان باد افتاد
هر قصر بی شیرین، چون بیستون ویران
هر کوه بی فرهاد، کاهی بدست باد
هفتاد پشت ما از نسل غم بودند
ارث پدر ما را، اندوه مادرزاد
از خاک ما در باد، بوی تو میآید
تنها تو میمانی، ما میرویم از یاد
من در حال گریه کردن
من در ماشین
من وقتی اعصاب درست حسابی ندارم
من در حال دیدن یک خواب خیلی خوب
من در باشگاه
من وقتی یه گندی زدم
نمیدانم چرا تقدیر...
من و تو را...
به یک بازی دعوت کرد...
تو می دانی؟؟؟
که آدم نه خودش میداند دردش چیست و نه هیچکس دیگری …
فقط میدانی که هر چه هوا سردتر میشود ،
دلت آغوش گرمش را میخواهد ...
خوردنی هم هست !!!
ما گاهی اوقات چوب سادگیمون رو میخوریم ...
پروانه و مگس پرشان را
با یکدگر معاوضه کردند
اما مگس دوباره
روی زباله بود
پروانه روی لاله
بعد از این بر کودک دل سخت گیری می کنم
چه تلخ است قصه عادت.....
در خرید لباسهای پاییزی دقت کنید...
لباسهایی بخرید با جیبهای بزرگ !؟
شاید پاییز امسال عاشق شدید.....
.: Weblog Themes By Pichak :.